موسم پرواز

 

رنگین کمانش را دیدم

 

کوله ات را

 

زمین بگذار و با من بیا

 

زمان پرواز است!

 

 

 

از نفرتی لبریز...

    ا.بامداد

 

ما نوشتیم و گریستیم

ما خنده کنان به رقص بر خاستیم

ما نعره زنان از سر جان گذشتیم. . .

کس را پروای ما نبود.

 

در دوردست مردی را به دار آویختند:

کس به تماشای سر بر نداشت.

 

ما نوشتیم و گریستسم

ما با فریادی

 از قالب خود بر آمدیم

م. آزاد

 

تو عاشقانه‌ترین نام

و جاودانه‌ترین یادی

تو از تبار بهاری تو باز می‌گردی

تو آن یگانه‌ترین رازی، ای یگانه‌ترین!

تو جاودانه‌ترینی

برای آن که نمی‌داند

برای آن که نمی‌خواهد

برای آن که نمی‌داند و نمی‌خواهد

تو بی‌نشانه‌ترین باش

ای یگانه‌ترین