نمی دوونم چی بگم راستش فقط اونجا که گفتی جا موندم یاد یه خاطره افتادم . البته برای شما جالب نیست اما برای خودم چرا! به اوون پرسشت هم جواب دادم !چرا اینقدر اذیتم می کنی؟ خدافظ اگه اپ کردی دوباره خبرم کن!
من اذیتت می کنم مهندس؟! منظورت رو از اذیت نفهمیدم! راستی خیلی ممنونم که همیشه به عنوان نفر اول به نوشته هام نظر می دی! من معتقدم همه ی آدما در مورد خیلی چیزا نظرهایی دارن که حق دارن نظر و عقیده شون رو بیان کنن پس اگه گاهی از نظرت ایراد می گیریم مقصودی ندارم و تو باز این حق رو داری که به نظر من انتقاد کنی و من این حق رو ندارم که به تو بگم نظر نده! من باید از نظر تو استفاده کنم! پس مرسی که همیشه میای نوشته هام رو می خونی و عقیده ت رو می گی! راسنی از کجا جا موندی؟! شنبه می بینمت!
شهاب زود گذر لحظه های بلهوسی ست ... lol من موافقم که : من یه اتفاق زود گذرم چون چیزی فراتر از یک انسان نیستم و نمی تونم هم باشم! چون محدود و نادونم! اما به نظرم این اتفاق زود گذر برای خودش یه عالمی داره که نمیشه دست کمش گرفت! مرسی از این که بهم سر زدی!
سلام.......مرسی از جوابی که به کامنت قبلیم دادی.............ولی شهاب جونم این یکی پستت...............معمولا آدما افکارشونو می نویسن اگه شهابارو میون ستاره ها تقسیم کردی و خودت هیچ...................من فکر می کنم تنها دلیلش مهربونیته شایدم همیشه به فکر بقیه بودنت ولی شهاب خودتو همیشه اول ببین نمی خوام بگم خودخواه باش ولی......
نه... نه... باور کن این جوری نبود! ...........( چون تو ... گذاشتی منم میذارم!) با این که علاقه ای به بیان منظور خودم ندارم( چون اگه می خواستم صریح بگم پس شعر و داستان چی؟!) ولی این دفعه لازمه: منظورم این بود که دچار غفلت شدم! شاید کلی کار خوب انجام دادم اما خود فراموشی داشتم و این خوبی ها برایم بی نتیجه بود چون اصل کار فراموش شده بود! همین! کمال تشکر رو دارم که همیشه بهم سر می زنی!
تو رو خدا به این مخاطبانت بگو بیان وب من رو یه سری بزنن به خدا گریم دراوومد وقتی می بینیم که تعداد بازدیدکنندگان همونی هست که دو ماه پیش بود! و هیچ فرقی نکرده! ممنون که هیچ وقت در وب من نظر نمی نویسی! چون این کار تو باعث دلگرمی من میشه! مطمئن نیستم که فردا بتونم ببینمت!
مخاطبان من دفتر من رو که میبینن دیگه دلشون نمی خواد هیچ جا برن! D:
سلام من اون متن رو برای کسایی نوشتم که از این جور چیزا خوششون میاد.هر دل یه نگاری می پسنده.شما مجبور نیستی از اون قسمت خوشت بیاد و تنها بازدید کننده ی وبلاگ هم نیستی.راستی منظورت از این نوشته این بود که خودتو فراموش کردی؟ معذرت میخوام اگه تند صحبت کردم.ممنونم که سر زدی. موفق باشی...
منظور نوشته م رو بر خلاف خواست خودم یه بار توضیح دادم! حالا بی خیال... اما من منظورم اینه که این جور نوشته ها مبنای عشقی و عقلی ندارن و به قولی عوام پسندن ! البته این نظر منه و گفتم که ما آزادیم و حرف من شاید در فکر همه حق نباشه! اما یه چیزی جمله ی آخرت اصلا جالب نبود! هر کسی میاد نظری میده و هر کسی نظری داره تو حق نداری نظر من رو به خاطر این که تک هست بی مورد و بی ارزش بخونی!
سلام شهاب من مرد شعرم ، راستی میدونی این حرف تو منو یاد فرماندار نهاوند در زمان حمله سعدابی وقاص میندازه که فرماندار برای سربازانش امان نامه خواست و سعد هم به او داد و وقتی سعد وارد شد همه را امان داد غیر از فرماندار که تقاضای امان نامه داده بود و او رو کشت میدونی چرا ... چون فرماندار در امان نامه فقط برای سربازان و مردم شهر امان خواسته بود و خودش رو فراموش کرده بود
دیگه به ما سر نمیزنی؟ آدما خودشون رو گول میزنن، چون نمیخوان حقیقت و واقعیتها رو قبول کنن. اگر کسی رفت، رفت ... دیگه بازگشتی در کار نیست و اگر برگرده یعنی از یکی دیگه رودست خورده که برگشته و حتماً یکروز دوباره میره! نمیدونم ... نمیخوام خیلی منفی به قضیه نگاه کنم، ولی واقعیته دیگه!
از تمثیلت هم خیلی خوشم اومد. تطبیق خودت با آسمون و ستارهها خیلی جالب و بینظیر بود....
جواب به سوال زیر از نگاه من.....ادما خودشون رو فریب می دهند ۱ـچون می ترسند به واقعیت نگاه کنند۲ـچون در دنیا سخت ترین کارها اندیشیدن است واین افراد از تحلیل افکارشون فراری هستند۳ـ این طوری به روش ساختگی خودشون راحتر کنار میان و زندگی می کنند
جواب به سوال زیر از نگاه من.....ادما خودشون رو فریب می دهند ۱ـچون می ترسند به واقعیت نگاه کنند۲ـچون در دنیا سخت ترین کارها اندیشیدن است واین افراد از تحلیل افکارشون فراری هستند۳ـ این طوری به روش ساختگی خودشون راحتر کنار میان و زندگی می کنند
اگر برای تو گفته بودم، گفته بودی که نگو اگر برای تو خوانده بودم گفته بودی که نخوان اگر برای تو سروده بودم گفته بودی که نسرای و اگر برای تو مانده بودم گفته بودی که نمان. اما اگر برای تو رفته بودم نگفته بودی که نرو..... سلام ... بازم برگشتم... و این بار واسه خاطر تو آپ کردم... دوست داشتی سری بزن راستی ۲ بار آپ کردم .. به امید دیدار.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
نمی دوونم چی بگم راستش فقط اونجا که گفتی جا موندم یاد یه خاطره افتادم . البته برای شما جالب نیست اما برای خودم چرا!
به اوون پرسشت هم جواب دادم !چرا اینقدر اذیتم می کنی؟
خدافظ
اگه اپ کردی دوباره خبرم کن!
من اذیتت می کنم مهندس؟!
منظورت رو از اذیت نفهمیدم! راستی خیلی ممنونم که همیشه به عنوان نفر اول به نوشته هام نظر می دی! من معتقدم همه ی آدما در مورد خیلی چیزا نظرهایی دارن که حق دارن نظر و عقیده شون رو بیان کنن پس اگه گاهی از نظرت ایراد می گیریم مقصودی ندارم و تو باز این حق رو داری که به نظر من انتقاد کنی و من این حق رو ندارم که به تو بگم نظر نده! من باید از نظر تو استفاده کنم! پس مرسی که همیشه میای نوشته هام رو می خونی و عقیده ت رو می گی!
راسنی از کجا جا موندی؟! شنبه می بینمت!
اندیشه ات را راجع به این موضوع حس کردم،اما نمی توانم آن را با کلمات بیان کنم.
در پاسخ به سوالت پیش از این مطلبی در وبلاگ نگاشته ام.
آنجا که می گویم: ترس و میل به جاودانگی
پاسخت در همین دو کلمه نهفته است...
موافقم !
وبلاگ قشنگی دارین
به سکوت کده ما هم سر بزنید تا آغاز یک دوستی باشد
....شهاب...
شهاب یک اتفاق زود گذره......
شهاب زود گذر لحظه های بلهوسی ست ... lol
من موافقم که : من یه اتفاق زود گذرم چون چیزی فراتر از یک انسان نیستم و نمی تونم هم باشم! چون محدود و نادونم! اما به نظرم این اتفاق زود گذر برای خودش یه عالمی داره که نمیشه دست کمش گرفت!
مرسی از این که بهم سر زدی!
سلام.......مرسی از جوابی که به کامنت قبلیم دادی.............ولی شهاب جونم این یکی پستت...............معمولا آدما افکارشونو می نویسن اگه شهابارو میون ستاره ها تقسیم کردی و خودت هیچ...................من فکر می کنم تنها دلیلش مهربونیته شایدم همیشه به فکر بقیه بودنت ولی شهاب خودتو همیشه اول ببین نمی خوام بگم خودخواه باش ولی......
نه... نه... باور کن این جوری نبود! ...........( چون تو ... گذاشتی منم میذارم!)
با این که علاقه ای به بیان منظور خودم ندارم( چون اگه می خواستم صریح بگم پس شعر و داستان چی؟!) ولی این دفعه لازمه: منظورم این بود که دچار غفلت شدم! شاید کلی کار خوب انجام دادم اما خود فراموشی داشتم و این خوبی ها برایم بی نتیجه بود چون اصل کار فراموش شده بود!
همین!
کمال تشکر رو دارم که همیشه بهم سر می زنی!
خود را رها کرده ایم
و شاید هم رها شده ایم بی آنکه بدانیم
نمیدانم .
من سالهاست که به دنبال خویشتن کوچه
خود را رها کرده ایم
و شاید هم رها شده ایم بی آنکه بدانیم
نمیدانم
من سالهاست که به دنبال خویشتن کوچه پس کوچه های دنیا را گشته ام
من همچنان گم شده ام
من نشانی های خود را میدهم
یک نفر باید مرا پیدا کند
موفق باشید . به مهم سری بزن
سلام
شاید اون شهاب خود تو بودی. نبودی؟
شاید...!
سلام شهاب خان خیلی قشنگ بود امیدوارم بهتر بشه
من اپ کردم س بزنید بای
تو رو خدا به این مخاطبانت بگو بیان وب من رو یه سری بزنن
به خدا گریم دراوومد وقتی می بینیم که تعداد بازدیدکنندگان همونی هست که دو ماه پیش بود! و هیچ فرقی نکرده!
ممنون که هیچ وقت در وب من نظر نمی نویسی! چون این کار تو باعث دلگرمی من میشه!
مطمئن نیستم که فردا بتونم ببینمت!
مخاطبان من دفتر من رو که میبینن دیگه دلشون نمی خواد هیچ جا برن! D:
خسته نباشین مرسی از لطف حضورتون .
شما خوب من رو فهمیدین
سلام
من اون متن رو برای کسایی نوشتم که از این جور چیزا خوششون میاد.هر دل یه نگاری می پسنده.شما مجبور نیستی از اون قسمت خوشت بیاد و تنها بازدید کننده ی وبلاگ هم نیستی.راستی منظورت از این نوشته این بود که خودتو فراموش کردی؟
معذرت میخوام اگه تند صحبت کردم.ممنونم که سر زدی.
موفق باشی...
منظور نوشته م رو بر خلاف خواست خودم یه بار توضیح دادم! حالا بی خیال...
اما من منظورم اینه که این جور نوشته ها مبنای عشقی و عقلی ندارن و به قولی عوام پسندن ! البته این نظر منه و گفتم که ما آزادیم و حرف من شاید در فکر همه حق نباشه!
اما یه چیزی جمله ی آخرت اصلا جالب نبود! هر کسی میاد نظری میده و هر کسی نظری داره تو حق نداری نظر من رو به خاطر این که تک هست بی مورد و بی ارزش بخونی!
سلام شهاب خان خیلی به جا بود سوالتون خیلی راستی من اپ کردم سر بزنید خوشحال میشم یا علی خداحافظ
راستی صور جدید یعنی چی؟ مثلا چه جوری ؟
دوباره یادم رفت
لطفا لینک من رو به آدرس www.kendina.com
تغییر بده
ممنون
سلام شهاب جان
شعر زیبایی بود
موفق باشی
سلام شهاب من مرد شعرم ، راستی میدونی این حرف تو منو یاد فرماندار نهاوند در زمان حمله سعدابی وقاص میندازه که فرماندار برای سربازانش امان نامه خواست و سعد هم به او داد و وقتی سعد وارد شد همه را امان داد غیر از فرماندار که تقاضای امان نامه داده بود و او رو کشت میدونی چرا ... چون فرماندار در امان نامه فقط برای سربازان و مردم شهر امان خواسته بود و خودش رو فراموش کرده بود
سلام شهاب جان
دیگه به ما سر نمیزنی؟
آدما خودشون رو گول میزنن، چون نمیخوان حقیقت و واقعیتها رو قبول کنن. اگر کسی رفت، رفت ... دیگه بازگشتی در کار نیست و اگر برگرده یعنی از یکی دیگه رودست خورده که برگشته و حتماً یکروز دوباره میره! نمیدونم ... نمیخوام خیلی منفی به قضیه نگاه کنم، ولی واقعیته دیگه!
از تمثیلت هم خیلی خوشم اومد. تطبیق خودت با آسمون و ستارهها خیلی جالب و بینظیر بود....
همیشه شاد باشی
جواب به سوال زیر از نگاه من.....ادما خودشون رو فریب می دهند ۱ـچون می ترسند به واقعیت نگاه کنند۲ـچون در دنیا سخت ترین کارها اندیشیدن است واین افراد از تحلیل افکارشون فراری هستند۳ـ این طوری به روش ساختگی خودشون راحتر کنار میان و زندگی می کنند
جواب به سوال زیر از نگاه من.....ادما خودشون رو فریب می دهند ۱ـچون می ترسند به واقعیت نگاه کنند۲ـچون در دنیا سخت ترین کارها اندیشیدن است واین افراد از تحلیل افکارشون فراری هستند۳ـ این طوری به روش ساختگی خودشون راحتر کنار میان و زندگی می کنند
اگر برای تو گفته بودم،
گفته بودی که نگو
اگر برای تو خوانده بودم
گفته بودی که نخوان
اگر برای تو سروده بودم
گفته بودی که نسرای
و اگر برای تو مانده بودم
گفته بودی که نمان.
اما اگر برای تو رفته بودم
نگفته بودی که نرو.....
سلام ... بازم برگشتم... و این بار واسه خاطر تو آپ کردم... دوست داشتی سری بزن راستی ۲ بار آپ کردم .. به امید دیدار.